مرگ من روزی فرا خواهد رسید

ساخت وبلاگ

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
ما را در سایت مرگ من روزی فرا خواهد رسید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikas22 بازدید : 132 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 0:10

داره نم نم بارون میاد

من عاشق بارونم...کاش همینجور بیاد تا فردا

ما جنوبیا همیشه باید منتظر باران جان باشیم

همیشه دلتنگ بارونم...گرچه بعدش افسردگی میگیرم

مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
ما را در سایت مرگ من روزی فرا خواهد رسید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikas22 بازدید : 98 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 0:10

مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
ما را در سایت مرگ من روزی فرا خواهد رسید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikas22 بازدید : 143 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 0:10

یه نمایشگاه کالا داخل شهرمون دایر شده...هرچی بخوای داره...ازشیر مرغ تا جون ادمیزاد...هر جور ادمی هم میاد و میره..رفتیم دم یه غرفه واسه دخترخالم کفش بگیریم...دخترخالم از همون اول ایراد میگرفت..اقیمتشو پرسید..اقاهه با لهجه گفت۴۵تومن..اول هیچی نگفتم ولی دخترخالم دم گوشم گفت این الان منظورش ۴۵هسش یا ۴۸؟ منم یهو زدم زیرخنده..باورکنین بی اختیار بود..وقتیم من میخندم دیگه نمیتونم جلو خندمو بگیرم اقاهه هم با غیض کفشارو از دخترخالم گرفت و گفت هر سایزی خواستین بگین واستون میارم....بعد اونجا رفتیم سر یه غرفه که زیورالات میفروختن..میخواسیم قیمت دستبنداش رو بدونیم ولی فروشنده اش حواسش تو کار خودش بود..یبارم دخترخالم پرسید اینا چند؟ حواسش نبود جواب نداد..بعد چند دقیقه اومد کنارمون گفت بفرمایین..منم باز خندم گرفت با طعنه گفتم صبح به خیر..(یعنی ما سه ساعته اینجا وایستادیم تازه ما رو دیدی) اونم گفت صبح شمام بخیر! ولی عجب ادم خوش اخلاقی بود ..هرچقدر سوال ازش پرسیدیم با خوش رویی جوابمون رو داد..هرچقدرم من خندیدم ناراحت نشد...خدا حفظش کنه...شیرازی بود... میخوام بگم فروشنده باید خوش اخلاق باشه..هرجور ادمی میاد به جنساش سر میزنه..اگه یبار به یکی بداخلاقی کردی اون دیگه سمت مغازه ات نمیاد..اون اقای شیرازی هم کلی واسمون راجبه خوش اخلاقی و مشتری مداری حرف زد.. از یه غرفه دیگه هم کیف دست دوز خریدم..فک کنم فرو مرگ من روزی فرا خواهد رسید...ادامه مطلب
ما را در سایت مرگ من روزی فرا خواهد رسید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikas22 بازدید : 125 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 0:10

تلگرام و اینستگرام هم فیلتر شد که

مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
ما را در سایت مرگ من روزی فرا خواهد رسید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikas22 بازدید : 97 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 0:10

دیشب باز رفته بودم نمایشگاه...یه نقاب خریدم...از این نقابا که مخصوص جنوبیاس..عکس اون نمونه نقاب داخل وبم هس ..همین دختر خوشگله...البته مامان باز یخورده غر زد..گفت اخه تو که استفاده نمیکنی چرا رفتی الکی خریدی..گفتم اخه دوس دارماونجا یکی از همکلاسیهای دوران راهنماییم رو دیدم خواهرشم باهاش بود...ابجیش با خوشحالی باهام سلام و احوال پرسی کرد و گفت از دوره دبستان خیلی تغییر نکردی...در حالیکه من اصلا خودشو بیاد نمیاوردم...همکلاسیم تعریف میکرد که خواهرم خیلی دوستت داره و همش ازم میپرسه ملیکا رو ندیدی؟ازش خبر نداری؟ اخرشم من دلیل این همه عشق و علاقه رو نفهمیدم..تنها چیزی که فهمیدم این بود که همکلاسیم ازدواج کرده و من خبر نداشتم مرگ من روزی فرا خواهد رسید...ادامه مطلب
ما را در سایت مرگ من روزی فرا خواهد رسید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikas22 بازدید : 137 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 0:10

12 تا از بهترین لحظه در عمر انسان       1 : لحظه تحویل سال ...!  2: لحظه عاشق شدن ...!   3: لحظه تماس از کسی که دلتون براش تنگ شده...!   4:  لحظه دادن اخرین امتحان ...!  5: لحظه ای که به شخصی که دوستش دارین    نگاه کنین و ببینین اونم داشته به شما نگاه میکرده ..!!  6: لحظه ای که دوستای قدیمی و خوبت رو ببینی و بفهمی   هیچی بینتون تغییر نکرده...!  7: لحظه ی لمس کردن انگشتان نوزاد متولد شده ..!!  8: لحظه ای از خواب بیدار شی و ببینی که هنوز وقت اضافه   برای خوابیدن داری ..!!  9: یه شب قشنگ " تو خیابون تنها قدم بزنی و خاطراته قشنگ   و خوبت رو مرور کنی ..!  10: لحظه ای که تنهایی یه پیام یا تماس از کسی که دوستش داری دریافت کنی ..  11: لحظه ای که حس کنی یه نفر واقعا به تو و کارت اهمیت میده ..!!  12: لحظه ای که این رو میخونی و به این لحظات خوب فکر میکنی   و لبخند به لبت میاد ...!!   و این بهترین لحظه برای منه  که لبخند رو به لبت اوردم ...!   این چند تا رو اقا علی اضافه کرد 13-لحظه صبحانه (به به)14-لحظه ناهار(وای وای)15-لحظه شام(ایول)16-بعد از ترشح آدرنالین بعد ورزش(عشقه)17-وقتی ببینی دشمنتو سگ گرفته(آی میخندی)18-وقتی رفیقت دست مبندازه رو شونت میگه چه طوری صورت؟(چ حالی میده)19-وقتی داری راه میری هوا نم نم بارون بباره(زندگیه) اینا رو هم اقا اشکان اضافه کرده  20لحظه ایی که از خواب پا میشی و لبخ مرگ من روزی فرا خواهد رسید...ادامه مطلب
ما را در سایت مرگ من روزی فرا خواهد رسید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikas22 بازدید : 118 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 0:10

حوصله ام سر رفته...خسته شدم از بس تو خونه بیکار نشستم...هیچ کار خاصی هم ندارم که انجام بدم.. بیرونم که نمیتونم برم...وضعیت پوستم به مرحله وحشتناکی رسیدهخوشم نمیاد کسی منو اینجوری ببینه... حتی چند روزه خونه بابابزرگه نرفتم..مطمعنم وقتی برم گله این چند روز رو ازم میکنه..ولی اخه اونکه نمیتونه درک کنه حسمو ..آخه چشای خوشگلش نمیبینه..سر همین ندیدنشم دوهفته پیش از پله ها افتاد پاش شیکست دلم خیلی واسش میسوزه...گناه داره بیچاره.. مثل اینکه از بحث اصلی خارج شدم...گوشیم سوخت!...کتابم که بابا ممنوعش کرده واسم..میگه کور میشی انقدر کتاب میخونی.. سرگرمیم فقط تلویزیونه با اون فیلمای آبکیش و همین و بلاگ و شما دوستای گلم.... نمیدونم چیکار کنم که از این بیکاری در بیام... سر گوشیمم خیلی ناراحتم چون داخلش کلی عکس و فیلم داشتم...تا بخوام یه گوشی دیگه بگیرم هم خیلی طول میکشه... کارای خونه هم زیاد وقت نمیگیرن هرچقدرم کار ریخته باشه سرم باز کلی وقت زیاد میارم... واقعا از بیکار بودن ادم خسته بشه هم بده ها... مرگ من روزی فرا خواهد رسید...ادامه مطلب
ما را در سایت مرگ من روزی فرا خواهد رسید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikas22 بازدید : 115 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:12

قبل اذان مغرب تو خونه تنها بودم دیدم دارن در میزنن با اف اف جواب دادم پسمل خاله بود دیدم با دوچرخه اش اومد داخل حیاط در رو هم نبست ..خواستم برم در رو ببندم دیدم یکی اومد داخل...ابجی خانومم بود.. میخواست سوپرایزمون کنه و از قبل خبر نداده بود که میخواد بیاد..خلاصه ماچ و بوسه و بغل و اینامنم زنگ زدم بابا گفتم میشه بیای منو برسونی خونه بابابزرگه؟ گفت باشه...خلاصه اونم سوپرایزش کردیم بعد با هم رفتیم خونه بابابزرگه اونا رو هم سوپرایز کردیم... البته من قبل از اومدن ابجیم میخواستم تنها بمونم خونه ولی خب بعد که اون اومد با خودم گفتم بهتره منم برم باهاش.. درکل بد نبود...با دخی های خاله یخورده رفتیم دور دور...البته شیشه ماشینشون دودیه !اگر نبود ک من نمیرفتم..با این قیافه پی نوشت۱ پسرخاله ۸ سالشه...گفتم شاید کسی کنجکاو بشه بخواد بدونه پی نوشت ۲ ابجی کوچیکه۴ سال از من کوچیکتره و در دانشگاه تحصیل میکنه..یک یه ماهی میشد نیومده بود خونه البته چند روز قبل مامان بهش زنگ زد که اگه میخوای بیایم دنبالت ولی گفته بود نمیتونم بیام..امروز همراه دوستاش با سرویس اومده بود و تا شنبه هم اینجاس پی نوشت۳ پنجشنبه شب عروسی یکی ازهمکلاسی های دوران دبیرستانمه...نمیدونم چجوری با این قیافه میتونم برم مرگ من روزی فرا خواهد رسید...ادامه مطلب
ما را در سایت مرگ من روزی فرا خواهد رسید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikas22 بازدید : 148 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:12

دیشب رفتم عروسی همکلاسیم..قرار بود پنج دقیقه بشینم عروس رو نگاه کنم برگردم خونه..ولی این پنج دقیقه مبدل شد به۳ساعت...ساعت۲برگشتم خونه...عروس خانم خیلی دیر اومد... یک سال قبل توی همچین روزهایی داداش عروس خانم افتاد تو رودخونه و غرق شد بخاطر این واقعه دیشب خانواده عروس خیلی گریه کردن...دلم سوخت  وقتی دیدم دختری که به مغرور بودنش اعتقاد داشتم اونجوری تو لباس عروسی داره گریه میکنه خیلی غصه ام گرفت..اقاداماد هم هرچقدر باهاش حرف میزد فایده نداشت...(خدا بیامرزه داداششو)...............گرچه من اصلا از عروس خانم خوشم نمیاد و یجورایی بدم هم میاد ولی خب دلم بدجور سوخت.. جدا از این مسایل خیلی تغییر کرده بود منکه نشناختمش...هم اینکه خیلی چاقتر شده بود هم اینکه با اون ارایش خیلی تغییر کرده بود...ولی خوشگل شده بود راستش اگه خبر نداشتم که عروسی اونه میگفتم حتما عروس یه کس دیگه اس.....این همه تغییر اخه...(از اول راهنمایی تا پیش دانشگاهی همکلاس بودیم) درکل بد نبود.....الانم که نهار پختم و منتظرم بابا از نماز جمعه بیاد یخورده بریم گردش..جای همه خالی.......... مرگ من روزی فرا خواهد رسید...ادامه مطلب
ما را در سایت مرگ من روزی فرا خواهد رسید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikas22 بازدید : 121 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:12